English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 231 (5996 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fraise U چاپلوسی چاپلوسی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
flatter U چاپلوسی کردن
flatters U چاپلوسی کردن
wagtail U چاپلوسی کردن
wagtails U چاپلوسی کردن
butter U چاپلوسی کردن
buttered U چاپلوسی کردن
buttering U چاپلوسی کردن
butters U چاپلوسی کردن
soft soap U چاپلوسی کردن تملق
soft-soap U چاپلوسی کردن تملق
soft-soaped U چاپلوسی کردن تملق
soft-soaping U چاپلوسی کردن تملق
soft-soaps U چاپلوسی کردن تملق
blandish U نوازش کردن چاپلوسی کردن
collogue U چاپلوسی کردن
fleech U چاپلوسی کردن
gloze U چاپلوسی کردن
lay it on with trowel U اشکارا چاپلوسی کردن
slaver U اب دهان اب دهان روان ساختن چاپلوسی کردن
suck up to some one U پیش کسی خود شیرینی کردن پیش کسی چاپلوسی کردن
sweet talk U چاپلوسی کردن
to oil one's tongue U چاپلوسی کردن
truckle U چاپلوسی کردن
To sponge on some one . U کاسه لیسی کردن ( چاپلوسی کردن یا انگه شدن )
pour it on thick <idiom> U ماهرانه چاپلوسی کردن از
to talk with the tongues of angels <idiom> U چاپلوسی کردن
to speak with a sweet tongue <idiom> U چاپلوسی کردن
to butter somebody up U برای کسی چاپلوسی کردن
to schmooze somebody U برای کسی چاپلوسی کردن
to pander to somebody's ego <idiom> U برای کسی چاپلوسی کردن
Other Matches
sycophancy U چاپلوسی
lip service U چاپلوسی
flattery U چاپلوسی
lip-service U چاپلوسی
toadyism U چاپلوسی
adulation U چاپلوسی
obsequiousness U چاپلوسی
soft soap U چاپلوسی
subserviency U چاپلوسی
subservience U چاپلوسی
flunkeyism U چاپلوسی
soft-soaps U چاپلوسی
soft-soaping U چاپلوسی
soft-soaped U چاپلوسی
soft-soap U چاپلوسی
sliminess U چاپلوسی
blarney U چاپلوسی مداهنه
subservience or cy U کمک چاپلوسی
greasing U چاپلوسی روغن زدن
greased U چاپلوسی روغن زدن
double talk U چاپلوسی و زبان بازی
play up to someone <idiom> U با چاپلوسی سودبدست آوردن
cajole U گول زدن چاپلوسی
cajoles U گول زدن چاپلوسی
grease U چاپلوسی روغن زدن
cajoling U گول زدن چاپلوسی
cajoled U گول زدن چاپلوسی
courtliness U نزاکت- اراستگی- چاپلوسی- حرمت گذاری
parrotry U بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
transliterate U عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
exploit U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
detaches U تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
crushed U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
compensate U جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
detaching U تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
expended U مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
judged U حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
to secure U تامین کردن [مطمئن کردن ] [حفظ کردن]
judges U حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
judging U حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
justify U تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
judge U حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
justifies U تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
crushes U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
compensates U جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
modulate U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
specifying U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
endorsing U فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
expends U مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
endorses U فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
mended U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mends U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
crush U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
modulates U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
endorsed U فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
expending U مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
modulating U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
clears U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
parallelize U تشبیه کردن جفت کردن موازی کردن
specify U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
detach U تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
expend U مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
refer U ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
ascertian U محقق کردن تحقیق کردن معلوم کردن
endorse U فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
lubricating U چرب کردن لیز کردن نرم کردن
evaporated U تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
adjusts U مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
evaporates U تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
to adapt [to] U جور کردن [درست کردن ] [سازوار کردن] [به]
adjusting U مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
evaporating U تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
clearer U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
lubricates U چرب کردن لیز کردن نرم کردن
evaporate U تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
lubricated U چرب کردن لیز کردن نرم کردن
justifying U تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
clearest U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clear U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
refers U ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
mend U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
specifies U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
referred U ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
lubricate U چرب کردن لیز کردن نرم کردن
compensated U جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
screening, screenings U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
reforested U مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforesting U مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforests U مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
screened U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
reforest U مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
screens U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
denouncing U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounced U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounces U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
to enrol somebody U کسی را نام نویسی کردن [ثبت نام کردن] [درفهرست وارد کردن]
denounce U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
desert U کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
deserts U کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
deserting U کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
swerves U عدول کردن منحرف کردن کج کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com